کد مطلب:28025 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

سخن ابو بکر پس از بیعت












938. تاریخ الطبری - به نقل از انس بن مالك -:چون در سقیفه با ابو بكر بیعت شد، فردای آن روز، ابو بكر بر منبر نشست، و آن گونه كه شایسته خداوند بود، به حمد و ثنای الهی پرداخت و سپس گفت: و امّا ای مردم! من بر شما امیر شدم و بهترینِ شما نیستم. پس اگر نیكویی كردم، یاری ام دهید و اگر بد كردم، مرا به راه راست بیاورید.... تا هنگامی كه از خدا و پیامبرش اطاعت می كنم، اطاعتم كنید و چون از خدا و پیامبرش سرپیچی كردم، حقّ اطاعتی بر گردن شما ندارم. به نمازتان برخیزید؛ خداوندْ شما را بیامرزد![1].

939. تاریخ الیعقوبی:ابو بكر در آغاز حكمرانی و ولایتش از منبر بالا رفت و یك پلّه از جایگاه پیامبر خدا پایین تر نشست. سپس به حمد و ثنای الهی پرداخت و گفت: من بر شما امیر شدم و بهترینِ شما نیستم. پس اگر در راه راست بودم، از من پیروی كنید و اگر كژ شدم، مرا راست كنید. نمی گویم كه من فضیلتی بیش از شما دارم؛ ولی تحمّلم بیشتر است. [ سپس] به مدح و ستایش انصار پرداخت و گفت: من و شما - ای انصار - همچون گفته آن شاعریم كه:

خدا از جانب ما، خاندان جعفر را جزای خیر دهد!

هنگامی كه لغزیدیم و از روندگان دور افتادیم،

ما را رها نكردند، در حالی كه اگر حتّی مادرمان

آنچه را آنان دیدند، می دید، ما را رها می نمود.

پس، انصار از ابو بكر، كناره گرفتند و از این رو، قریش، خشمناك شد.[2].

940. الأخبار الموفّقیّات:چون فردا شد، ابو بكر برخاست و برای مردم، سخنرانی نمود و گفت: ای مردم! من امیر شما شدم و بهترینِ شما نیستم. پس اگر نیكویی كردم، یاری ام دهید و اگر بد كردم، راستم گردانید. من، شیطانی دارم كه عارضم می شود. پس، زنهارْ شما و مرا، هنگامی كه خشمناك می شوم![3].









    1. تاریخ الطبری:210/3، السیرة النبویّة، ابن هشام:311/4، البدایة و النهایة:248/5.
    2. تاریخ الیعقوبی:127/2.
    3. الأخبار الموفّقیّات:379/579.